کد مطلب:36675 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

بهترین رزقها، رزقهای ماندنی و زوال ناپذیرند











مطلب دیگر درباره ی نوع رزق است. رزق مطلوبی كه آدمی باید نسبت به آن حساس باشد و آن را از خداوند بطلبد، كدام است؟ به راستی ما در مقام دعا چه رزقی را باید از خداوند بخواهیم؟ آن كدام رزق است كه وجودش، هر چیز دیگری را برای ما سهل خواهد كرد؟ بهترین و بالاترین رزق خدا چیست؟

مسلما رزقهای ماندنی از رزقهای نماندنی مهمترند. به تعبیر امیرالمومنین (ع) افراد پارسا در آنچه نمی ماند زهد می ورزند و به آنچه می ماند دلخوش می دارند:

قره عینه فیما لایزول و زهادته فیما لا یبقی:

همچنین رزقهای سرمایه ای و ریشه ای از رزقهای فرعی و میوه ای بهترند. (نهج البلاغه، خطبه 193)

مولوی در توضیح مراتب رزقها در این عالم می گوید كه بعضی طالب حق اند و برخی به دنبال لقمه:


لقمه بخشی آید از هر كس به كس
حلق بخشی كار یزدان است و بس

[صفحه 214]

حلق بخشد جسم را و روح را
حلق بخشد بهر هر عضوت جدا


(مثنوی، دفتر سوم، ابیات 17 -18)

انسان هم به لقمه حاجت دارد هم به جهاز هاضمه. ولی یكی سود است و دیگری سرمایه ی سودآور. دومی ها را باید خواست.

اگر ظاهربینی را كنار بگذاریم، دیگر به خاطر نعم دنیا گله و شكایت نخواهیم كرد، زیرا خواهیم دید كه در عالم نعمتهای زیادی منتشر است فقط نعمت نشناسی است كه حجاب دیدن آنها می گردد. مولوی می گوید:


لی حبیب حبه یشوی الحشا
لو یشا یمشی علی عینی مشا


روز آن باشد كه روزیم او بود
ای خوشا آن روز و روزی ای خوشا


(كلیات شمس، غزل 264)

یعنی دوستی دارم كه چشمهای من فرش كف پای اوست. روز من آن روزی است كه او روزی من باشد، خوشا آن روز، خوشا آن روزی!


روزها گر رفت گو رو باك نیست
تو بمان ای آن كه چون تو پاك نیست


(مثنوی، دفتر اول، بیت 16)

این هم نوعی روزی است. شخص مادام كه طعم محبت را نچشیده، از محرومیت خود از این نعمت گله و شكایتی ندارد. چنین كسی رزاقیت خدا را فقط در بخشش روزی مادی می داند و به اندازه همین دركش هم طلبكاری می كند و چون نعمت محبت را نمی بیند و نمی خواهد. پس شخص روزی طلب، روزی شناس هم باید باشد وگرنه ناكام خواهد ماند. همچنین بعضی روزی ها مقدمه ی روزی های دیگرند و وقتی كسی از اولی محروم ماند دومی را هم به دست نخواهد آورد. شجاعت مقدمه لازم بسیاری از دستاوردهاست. و به قول مولوی:

[صفحه 215]

تاجر ترسنده طبع شیشه جان
در طلب نه سود بیند نه زیان


بل زیان دارد كه محروم است و خوار
نور او یابد كه باشد شعله خوار


(مثنوی، دفتر سوم، ابیات 3089 -3090)

یادمان باشد كه شعله خواری مقدمه نورنوشی است. همچنین رزق پاره ای از افراد حواله به افراد دیگر شده است. به همین معناست كه خداوند می فرماید:

و الذین فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم

(معارج 24 -25)

به هر حال جهان جهان تزاحم است و ثابت بودن رزق، اگر كاری می كند اولا القای آرامش می كند و ثانیا طمع و حرص را می زداید اما نه وظایف آدمی را در دستگیری از دیگران منتفی می سازد و نه كوشش آدمی را برای كسب رزق بی وجه و بی معنا می سازد و این با خود آدمی است كه كدام نوع رزق را بیشتر بخواهد و كدام نعمت را فدای كدام نعمت دیگر نماید و چگونه در شكر نعمت، برای مزید نعمت بكوشد. شرح شكر نعمت را در اوصاف پارسایان آورده ام. و در اینجا تكرار نمی كنم. خداوند را می خوانیم كه به ما توفیق شكر نعمت عطا كند.

و السلام علیكم و رحمه الله و بركاته

[صفحه 217]


صفحه 214، 215، 217.